هفته 36
پسر گل گلی خودم دلم برات یه ذره شده.
این هفته اولین شب یلدای عمرت بود ، البته توی دل من.
دوره ی فامیلی خونه مامان مهین بود و همه اومدن اینجا.
خوش گذشت و سه تا باردار بودن.البته تو از همه بزرگ تری.
صبح یکشنبه نشسته بودم روی مبل و بی حوصله بودم که یکی زنگ زد و گفت یه بسته دارید و بیاید دم در.
بابا رفت و اومد و گفت یه خانم بازاریاب بود. یه دفعه دیدم خاله پریسا بالای سرم ایستاده.
حسابی خوشحال شدم.
برات آب نبات چوبی آورده بود.
همه عاشقت شدن فسقلی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی